زندگی رویایی

ساخت وبلاگ
ببین واااااای نمیدونی چقدر الان ذوق دارم خفننفس عمیقپوووووفامثال من که ادمین هستیم و گروه داریم و ... برای مدیریت کارمون از یه ربات یا به اصطلاح پنل استفاده می‌کنیم.ماهیانه بسته به تعداد خدماتی که می‌خوایم شارژش می‌کنم و و و این پنل قوی ترین هستش توی نوع خودش و گروه های بزرگ از این پنل استفاده میکنن چون به نسبت بقیه پنل و ربات ها گرون تر هستشمن دیروز یه باگ خفن توی این پنل پیدا کردم ، مطمئن نبودم ازش امروز دوباره چک کردم دیدم یه باگی داره که هیششششکی ، تأکید می‌کنم هیشکی خبر نداره از این باگ اصلاً خیلی خوبه...شاید اسمش و بشه گذاشت سواستفادههرچند من اسمش و میزارم زرنگی حالا اصلا هرچی با استفاده از این باگ میشه اخطار هاتو پاک کنیخیییییلی خوبهراضی ام از خودم+ مبهم جان ...یاد روزی افتادم که نوشته های پنهان وبلاگت و تونستم بخونمچیزایی که هیشکی نخونده بود و ندیده بود تاحالابماند یادگاری از دیشبجریان داره آخه ۱ و نیم شب به حامد میگفتم بستنی وانیلی می‌خوام برای آفوگاتوترکیب بستنی + اسپرسو + بیسکویت ، من طبق رسپی خودم کمی شیر هم اضافه میکنم ۲ شب تو خیابون دنبال بستنی وانیلیو همینطور که مشاهده میکنید موفق شدیم بخریم زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 166 تاريخ : جمعه 13 خرداد 1401 ساعت: 20:31

دیروز تایم دندون پزشکی داشتیم در اصل ۷ اردیبهشت برای ۷ خرداد وقت داد ۶ خرداد زنگ زد وقت کنسل شده دیروز بهمون وقت داد ، ۲ تا نوبت پشت سر هم برای منم حامدم۵ تا ۶ ، ۶ تا ۷حامد حدودا ۱ ربع به ۵ میومد ، من میخواستم آماده برم سر خیابون دنبالش که بریم بماند من با اون شرایط چجوری لباس پوشیدم ، بچه بغل درو قفل کن بیا پایین ...مکافات اصلی اونجا بود که سپهر رو صندلی ماشین نمیشیست و بهونه میکردبرای اولین بار صندلی جلو نشوندم و کمر بند بستمتا سر خیابون برم چه دستم فرمون بود یه دستم جلوی سینه سپهر رسیدم سر خیابون حامد گفت ترافیک مونده ، من سپهر و بزارم خونه مامانم برگردم دنبالشبخاطر عجله، کیف برنداشته بودم و خب کلید خونه مامان نبود از سر خیابون زنگ زدم که زیاد پایین ، وقتی جواب نداد فهمیدم سایلنت هستبه عسل زنگ میزنم جواب نمیده رسیدم جلو در زنگ خونه رو میزنم ، زنگ نمی‌خورهمیخواستم سرم و بکوبم به دیوار تلفن خونه مامان و سپهر کوبیده نابود کرده ، در حدی که تمام سیم کشی داخل تلفن و کنده شده خلاصه موفق شدم سپهر و بدم به مامان میگم شاید یه نفر داره میمیره ! چرا باید همیشه ی خدا گوشیت سایلنت باشه آخه ...هر جوری بود ۵ رسیدیم که منشی گفت مریض هست و نیم ساعت طول می‌کشهحامد گشنه شد بود رفتیم بیرون غذا سفارش دادیم و زود خوردیم ، ۵ و ۳۵ برگشتیم داخل منتظر منتظر منتظر ۶ و ۸ دقیقه اسم جفتمون و خوند بریم داخل گفتم من و همسرم با هم وقت داریم پیش خانم فلان گفت نه خانم فلان سرش شلوغه آقای فلانی کارتون و انجام میدهگفتم من مریض خانم دکتر هستم ، می‌خوام خودشون برام انجام بدن.گفت معطلی خیلی داره هاگفتم بعد همسرم نوبت من هست دیگهگفت نه بعد همسر زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 165 تاريخ : جمعه 13 خرداد 1401 ساعت: 20:31